جوک های +18

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

به بنیامین می گن : چطوری خودت رو ارضا می کنی ؟ میگه : چشمامو رو هم می ذارموووووووووو / تو رو به یادم می یارمووووووو.....

 

 

 



--------------------------------------------

پنج نوع کردن داریم : 1 فکر بد کردن 2 . بازی کردن 3. پرتاب کردن 4. شوخی کردن 5 . بسوزه دماغ اونایی که فکر بد کردن .

--------------------------------------------

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش… راهبه سوار میشه و راه میفتن… چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه… راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار… کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه… چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده… راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!… کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه… بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!

--------------------------------------------

طبق آمار به دست آمده، ثروتمندترین افراد جهان زنان عرب هستند چون همیشه به معامله‌های بزرگ دست می‌زنند.

--------------------------------------------

گرگه داشته شل شل راه میرفته. ازش میپرسن چی شده؟ میگه رفتم دم خونه شنگول و منگول و حبه انگور. بعد گفتم منم منم مادرتون. از بخت بد باباهه خونه بود حرف مار رو هم باور کرد!

--------------------------------------------

یه روز اقا گرگه میره دمه خونه شنگول و منگول در میزنه مامان شنگول و منگول درو باز می کنه میگه بیا تو بچه ها نیستند

--------------------------------------------

غضنفر داشته فرم پذیرش هتل رو پر میکرده، جلوی  S/E/X ( جنسیت ) مینویسه: YES PLEASE

--------------------------------------------

یارو زنش رو طلاق میده همه بهش میگن : بابا , طلا خانوم که زن خوبی بود چرا طلاقش دادی ؟ یارو با عصبانیت میگه غلط کرده . تازه فهمیدم که چقدر عوضی بود . دیروز بازار بودم همه میگفتن : طلا کشیده پائین

-------------------------------------------

این هم دو تا جک آموزنده همراه با نتیجه اخلاقی البته بالای + 18 سال


یه مرد 80 ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر 18 ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما” یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا” منظور منم همین بود!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته نباش!

-------------------------------------------

من خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود… اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ هزار تومن به من بدی بعدش حاضرم با تو سکس داشته باشم. من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم… اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم… وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی… ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم… ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم… به خانوادهء ما خوش اومدی!

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید.

*******

شنیدم که رستم فلان کاره بود
فلان جای ایشان کمی پاره بود
دو دستش همیشه فلان جاش بود
فلان چیز او تا نوک پاش بود
چو راه فلانش همی تنگ بود
فلان با فلانش سر جنگ بود
چو رستم فلانش همی راست بود
فلان کردنش خوردن آب بود

فلان به ترتیب: جنگجو، آرنج، کمر، شمشیر، حوصله، عقل و احساس، عظم و اراده، جنگ. فکر بد نکن!


دیگران را ببخش … نه به خاطرِ اینکه سزاوارِ بخشش اند … به دلیلِ اینکه: گورِ بابا شون !!!




صدای عشق… صدای قلب نیست، صدای گیتار نیست، صدای پیانو هم نیست، صدای عشق … صدای فنرهای تخته‬


وزیر مسکن گفته: بحمدالله مشکل مسکن جوانان حل شده
امروز بیش از صد جوان به دختر من گفتن: خونه خالی داریم !


به خنگول ميگن اعضاي خانوادتو نام ببر، ميگه: صاايران، امرسان، موبايل، آمريكا!! ميگن: مرتيكه اين دري وري ها چيه ميگي؟! رشتيه ميگه: آخه شما نميدوني؛ صاايران دختر كوچيكمه، هر روز بهتر از ديروز! امرسان دختر بزرگمه، زيبا جادار مطمئن! موبايل خانمه، كه هيچوقت در دسترس نيست! آمريكا هم خودمم، كه هيچ غلطي نميتونم بكنم

 یه زمانی اگه دخترا با رژ لب بر میگشتن خونه کارشون تموم بود

حالا اگه بدون روژ لب برگردن کارشون تمومه  خخخخ

 

فداتون!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: طنز ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:جوک های بالای 18 سال, جوک, 18, جوك بي ادبي, جوك بي تربيتي, | 12:54 | نویسنده : شاهرخ خان |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.